دو روز پیش مادرم متوجه شد طلاهایش را گم کرده. اشک ریخت. برای اولین بار بعد از مدت‌ها احساس کردم که دلم برایش می‌سوزد. برای گریه‌هایش گریه کردم، پنهانی.