۶ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

دوازده | کمرنگ

   من همیشه کمرنگ بودم. هیچ‌وقت حتی وقتی منبری برای حرف زدن داشتم چیزی برای گفتن پیدا نکردم. همیشه حاشیه امن و فراموش‌شده خودم را حفظ کردم. من الهه دنیاهای فراموش‌شده‌م. همان‌هایی که رد کمرنگی در خاطراتمان باقی گذاشته‌ند.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • چهارشنبه ۲۸ اسفند ۹۸

    یازده | روزها

       روزها به طرز ترسناکی از هفته‌ها تبدیل به ماه‌ها می‌شوند.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • سه شنبه ۲۷ اسفند ۹۸

    ده | طلا

       دو روز پیش مادرم متوجه شد طلاهایش را گم کرده. اشک ریخت. برای اولین بار بعد از مدت‌ها احساس کردم که دلم برایش می‌سوزد. برای گریه‌هایش گریه کردم، پنهانی.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • سه شنبه ۱۳ اسفند ۹۸

    نه | تنفر

       مادرم استعداد عجیبی در ایجاد تنفر من خودم دارد. هر روز که از خواب بیدار می‌شوم اولین چهره‌ایست که می‌بینم و شب موقع آخرین تصویری‌ست که از روزم برایم باقی می‌ماند. هر روز که بیدار می‌شوم از خودم و از او متنفرتر می‌شوم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • پنجشنبه ۸ اسفند ۹۸

    هشت | ده روز دیگر

       ده روز دیگر، درست ده روز دیگر، تولد پارتنر سابقم است و ده روز دیگرش تولد پارتنر فعلیم. هنوز از دست جفتشان عصبانیم. از اولی به خاطر این که ترکم کرد و از دومی احتمالا به خاطر این که دیگر دوستم ندارم. به اولی پیامی دادم که تولدش را، پیش‌پیش، تبریک بگویم و در همین اثنا تصمیم گرفته‌م مدتی از دومی فاصله بگیرم.

       دلم برای بوسه‌های اولی تنگ شده. هم بهتر می‌بوسید هم بهتر بغلم می‌کرد. مشکلش این بود که دوستم نداشت. دومی هم دیگر دوستم ندارد. هیچ کدامشان هیچ‌وقت به درد نمی‌خورند. همیشه وقتی می‌رسد که دیگر دوستت ندارند.

       با شرایطی که دارم دلم برای همه کس و همه چیز تنگ شده، حتی آن‌هایی که هیچ‌وقت دوستم نداشتند.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • دوشنبه ۵ اسفند ۹۸

    هفت | سکوت

       امروز سومین روزی‌ست که با هم حرف نزده‌ایم. نمی‌دانم عارضه دلتنگی‌ست یا وابستگی. نمی‌دانم این وضع تا به کِی ادامه خواهد داشت. من تصمیمی برای اقدامی ندارم.

  • نظرات [ ۰ ]
    • لیلی --
    • جمعه ۲ اسفند ۹۸